اشاره: قم، بارها و بارها عظمت و شكوه اسلام و ارادت مردم ايران به مراجع و بزرگان دين را در مراسم تشييع و بزرگداشت علما، نظاره‌گر بوده است. از جمله اين مراسمات پرشكوه، مراسم آيت‌الله العظمي گلپايگاني، در گذشته نسبتا دور، و مراسم آيت الله العظمي بهجت، در همين چند ماه گذشته است كه هرگز از حافظه تاريخي مردم پاك نخواهد شد. شكوه و معنويت فضاي اين مراسمات،  شايد تا روزها و هفته‌ها در فضاي شهر ديده مي‌شد. اما مراسم آيت‌الله منتظري، به همت جنبش سبز اموي، اين ساختار و بافت ديرين و مرسوم را شكست.

مراسم آيت‌الله منتظري نيز ابتدا به همين سمت‌وسوي پيش مي‌رفت. پس از انتشار خبر فوت، در نخستين ساعات شنبه،  رفت‌وآمد علاقه‌مندان و مقلدان به منزل او آغاز شد. تعدادی از علما و مراجع تقلید، با حضور در منزل وی، با بازماندگان همدردي كردند و پس از ساعتی هم، مقام معظم رهبری پیام تسلیتی كريمانه و بزرگوارانه صادر کردند. در زادگاه آن مرحوم هم عزای عمومی و تعطیل رسمی اعلام شد.

با حضور جماعت سبز از ساعات اوليه صبح، در خيابان ساحلي، و اطراف منزل آيت‌الله منتظري، اوضاع به‌كلي تغيير كرد. گروهي كه به اقصي نقاط بدن خويش، پارچه‌هاي سبز بسته بودند، در اطراف و اكناف، تجمع کرده بودند و شعارهای خود را تمرين مي‌كردند. مقلدان و ارادتمندان كه از شهرهای مختلف، به قم آمده بودند و به‌راستي در سوگ مرجع خود عزادار بودند، با شمار بسياري از سبزها مواجه شده بودند كه با سردادن شعارهای نامربوط، عدم دلبستگی و گرايش خودشان را به مرجعیت و روحانیت نمايش مي‌دادند و معلوم بود كه فقط براي بهره‌برداري و تصفيه‌حساب‌هاي سیاسی آمده‌اند.

و همين بود كه جوّ غالب اينها، در برابر شعار: «عزا عزا است امروز، روز عزا است امروز، مرجع تقلید ما پیش خداست امروز»، شعار ديگري را مطرح كردند و سنت سيئه‌اي را در تشييع يك مرجع تقليد، بنا گذاشتند و فرياد سرنگوني بسيج را سردادند! همان بسيجي كه امام خميني بارها و بارها درباره آن اظهار ارادت و شيفتگي كرده بود. و اين كريه‌ترين و زشت‌ترين بهره‌برداری سیاسی، از تاريخ مرجعيت بود.

 

حاشيه‌ها

ساعت هشت و نيم صبح، حاشيه خيابان ساحلي منتهي به منزل منتظري، پر بود از ماشين‌هاي نمره تهران، اصفهان و قم.

 جماعتي كنار رودخانه، منتظر خروج جنازه بودند. معلوم بود عزادارند. جماعتي ديگر دور و بر خانه مرحوم منتظري، جمع شده بودند و معلوم بود كه دنبال جنازه و تشييع نيستند؛ فقط براي اهداف سياسي خاصي جمع شده‌اند.  بیشتر هوادار میرحسن موسوی بودند تا اصلا روحانيت. با سر دادن شعارهایی که ربطی به مراسم تشییع نداشت، جلوي منزل تجمع كرده بودند و گاه‌گداري داد مي‌زدند: يا حسين؛ ميرحسين! یکی از اعضای منزل منتظری به میان‌شان آمد و از آنان خواست تا با حضور در بیت، از دادن شعار پرهیز کنند.

 گشتي توي جمعيت زدم. دو تا ماشين بلندگودار لاي جمعيت بود. يكي داشت قرآن مي‌خواند و يكي ديگر هم داشت شعارهاي سياسي مي‌داد: عزا، عزاست امروز، روز عزاست امروز، ملت سبز ايران صاحب عزاست امروز.

 دختركان بزك كرده كه به زور چادر روي سرشان نگه‌داشته بودند، لاي جمعيت مردها تنيده بودند و نيش‌شان در عزاي مرجع تقليدشان! تا بناگوش باز بود.

 آقاي صانعي، از خانه‌اش كه در همسايگي منزل مرحوم منتظري است، بيرون آمد. عده‌اي دورش جمع شده بودند و شعار مي‌دادند: روحاني واقعي، منتظري، صانعي.

 در سمت پشتي منزل صانعي كه خلوت‌تر از سمت خيابان بود، كتاب‌هايي در تبليغ مرجع عاليقدر جهان تشيع، حضرت آيت‌الله العظمي صانعي! (نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد) پخش مي‌شد!

 صانعي كه اصرار داشت هر جور شده از لاي جمعيت حركت كند و مردم هم دورش را بگيرند و دست بهش بكشند و ببوسندش! از وسط خيابان حركت مي‌كرد و عده‌اي هم دور و برش داد و بي‌داد راه انداخته بودند كه آقا راه را باز كن! آقا راه را بازكن!

پنجاه متر جلوتر، روي يك بلندي رو به مردم ايستاد و دور و بري‌هايش شعار مي‌دادند: واي اگر صانعي حكم جهادم دهد!

 يكي از اين جماعت رفت جلو و خطاب به صانعي گفت: از خدا بترس. هنوز حرفش تمام نشده بود كه او را زير مشت و لگد گرفتند و تا جا داشت زدندش.

 ساعت 9 صبح، ماشين حامل جنازه، به میان جمعیت رفت و تشییع جنازه آغاز شد. مسیر تشییع جنازه، به سمت میدان شهدا، خیابان ارم و در نهايت حرم مطهر حضرت معصومه(س) بود.

 سحابي، معين، موسوی بجنوردی، طاهری اصفهانی، موسوی لاری، کروبی، عبدالله نوری، محسن رهامی، میرحسین موسوی، عماد الدین باقی، الویری، اردشیر امیر ارجمند، محمد راسخ و البته عفت، همسر هاشمي رفسنجاني و دختر او هم توي جمعيت ديده شده‌اند.

 عزا، عزاست امروز؛ روز عزاست امروز، جنبش سبز ايران صاحب عزاست امروز. مهدي صاحب‌زمان، ريشه ظلم را بكن. اين‌ها آرام‌ترين شعارهايي بود كه از دهان تجمع كنندگان خارج مي‌شد.

 پیکر كه وارد صحن مطهر شد و تشییع‌کنندگان آماده اقامه نماز میت شدند، جماعت سبز حتی به خود زحمت ندادند وارد صحن شوند و نماز میت بخوانند. از همان بیرون، راه آمده را برگشتند و به شعارهای خود را از سرگرفتند. و آنها كه در ميان صف‌هاي بسته نماز گير افتاده بودند،  در همان خيابان ارم، و البته جلوتر از امام جماعت، و البته زن و مرد قاطي، با حجاب و بي‌حجاب ايستادند به نماز!

 بعد از نماز، از طرف احمد منتظري اعلام كردند كه جمعيت متفرق شوند و شب در مراسم ختم مرحوم در مسجد اعظم شركت داشته باشند. اما ميتينگ سياسي بعد از تشييع شروع شد. جمعيت نسبتا زيادي بود. شايد حدود پنج‌هزار نفري كه در خيابان ارم به سمت منزل مرحوم منتظري حركت مي‌كردند، شعار مي‌دادند: مرگ بر ديكتاتور؛ خيانت، جنايت، مرگ بر اين ولايت؛ اي شاه خائن، آواره گردي، كشتي جوانان وطن، ...

حاشيه خيابان را بچه‌هاي حزب‌اللهي گرفته بودند و فقط تماشا مي‌كردند. جمعيت خطاب به آنان، پول نفت مملكت را از بسيجي‌ها مطالبه مي‌كردند! جمعيتي كه به صورت كارواني و اتوبوسي و نيز با ماشين‌هاي شخصي راهي قم شده بودند، تشييع جنازه منتظري را به رغم وصيت وي، گه گفته بود: نمي‌خواهم تشييع جنازه‌ام سياسي شود، به عرصه فحش‌كشي به نظام و بالاترين مقام نظام تبديل كرده بودند.

آن‌ها كه گمان مي‌كردند بي‌شمارند، غافل از اينكه تمام جمعيت‌شان در سراسر كشور، همين هست كه در قم جمع شده و از صبر بسيجيان ولايت‌مدار قم سوء استفاده كردند، فرياد مي‌زدند: ضرغامي، ضرغامي، مردي نشونم بده...

 حالا ديگر، مذهبي‌هاي قم كه از اين بي‌حرمتي صبرشان لبريز شده بود، وارد خيابان شدند و فرياد دفاع از ولايت سردادند. عكس‌هاي مقام معظم رهبري، از همان پاساژ قدس در خيابان ارم، بيرون آمد و دست مردم بالا رفت. جمعيتي انبوه خيابان ارم را در برگرفتند و فرياد زدند: شهر مقدس قم جاي منافقين نيست.

 براي اينكه تنشي بين اين دو جماعت به وجود نيايد، مذهبي‌هاي شهر، با فاصله از جمعيت مسافر حركت مي‌كردند. نزديكي‌هاي منزل منتظري، باران سنگ بود كه از پشت بام و پياده‌رو به سمت مردم پرتاب مي‌شد. از توي همان جمعيت هم بود كه چند تا گاز اشك‌آور هم زدند.

 از ساعت 30/12 نیز مسیر منتهی به خانه منتظری با حضور نیروهای انتظامی تحت کنترل قرار گرفت. بچه‌ها سعي مي‌كردند از هرگونه تنش جلوگيري كنند. موقع نماز ظهر بود كه همان‌جا توي خيابان، صف‌هاي نماز جماعت بسته شد. صحنه باشكوهي بود.

 بعد از نماز، مراحل بعدي اخراج منافقين از شهر قم شروع شد. آنان را با حركت آرام خودشان، از محل دور كردند و مسافران هم سوار اتوبوس‌هايشان شدند و رفتند.

 دختراني كه با چادر اجاره‌اي يا اهدايي دوستانشان، به ميتينگ سياسي آورده شده بودند، چادرهايشان را جمع كردند؛ موهايشان را دادند بيرون و سوار ماشين‌هايشان شدند و راه تهران را در پيش گرفتند.

 تتمه: عصر، خبر جسارت تجمع‌كنندگان در تشييع جنازه، دهان‌به‌دهان منتشر شد. ساعت 4 بعدازظهر بود كه جمعيت، آرام آرام، در مسجد اعظم تجمع كردند. عكس‌هاي مقام معظم رهبري، و نيز تراكت‌هايي با مضمون دفاع از ولايت و رهبر، در دست‌هاي جماعت عظيم تجمع‌كننده در مسجد اعظم پر بود. از پشت بام مسجد، پرچم ايران بسيار بزرگي را به آويزان كرده بودند كه وسط آن نوشته بود: پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملكت آسيبي نرسد.

«خشم انقلابي» اين مردم، كه تاب ديدن توهين به مقام ولايت را نداشتند، ديدني بود. و ديدني‌تر از آن، «صبر انقلابي» اين مردم بود كه خشم‌هاي خود را براي روز مبادا، دوباره فروخوردند. ...

 اين نوشته با كم و بيش تغييراتي در هفته‌نامه پنجره منتشر شده است.